O heart, the pain of love burned once again
Beloved departed and drove the lover insane.
O flowers, you played your magic tricks
Alas that the drunk the sober shall reign.
My tears were my friends, since Beloved stayed away
My unkind fate from helping would refrain.
At dawn Beloved's house's bright glow
The lover's wounded heart would strain and pain.
O bearer give me a cup, since the hidden hand that writes
Has plans, access to which nobody can gain.
The artist of firmaments, earth and spheres
Nobody knows what plans it would feign.
Burning love, Hafiz's heart would entertain
Beloved from old times this poor lover has slain.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
January 20, 2000
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چـه کرد
چون بـشد دلـبر و با یار وفادار چـه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخـت
آه از آن مست که با مردم هشیار چـه کرد
اشـک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالـع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از مـنزل لیلی بدرخـشید سـحر
وه کـه با خرمن مجنون دل افگار چـه کرد
ساقیا جام میام ده کـه نـگارنده غیب
نیسـت معـلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن کـه پرنـقـش زد این دایره مینایی
کـس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینـه بـبینید کـه با یار چـه کرد