Though I am old and decrepit and weak
My youth returns to me every time your name I speak.
Thank God that whatever my heart ever desired
God gave me that, and more than I ever could seek.
O young flower, benefit from this bounty
In this garden I sing through a canarys beak.
In my ignorance I roamed the world at first
In thy longing, I have become wise and meek.
Fate directs my path to the tavern, in life
Though many times I stepped from peak to peak.
I was blessed and inspired on the day
That at the abode of the Magi spent a week.
In the bounty of the world, await not your fate
I found the Beloved, when of wine began to reek.
From the time I was entrapped by thy eyes
I was saved from all traps and paths oblique.
The old me, befriended the unreliable moon
Passage of time is what makes me aged and weak.
Last night came good news that said, O Hafiz
I forgive all your errs, even though may be bleak.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
April 5, 1999
هر چند پیر و خستـه دل و ناتوان شدم
هر گه کـه یاد روی تو کردم جوان شدم
شـکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتـهای همـت خود کامران شدم
ای گلبـن جوان بر دولت بخور که مـن
در سایه تو بلـبـل باغ جـهان شدم
اول ز تحـت و فوق وجودم خـبر نـبود
در مکتـب غم تو چنین نکتـه دان شدم
قسمـت حوالتـم بـه خرابات میکند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم در معـنی گـشوده شد
کز ساکـنان درگـه پیر مـغان شدم
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخـت
با جام می بـه کام دل دوسـتان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید
ایمـن ز شر فـتـنـه آخرزمان شدم
مـن پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست
بر من چو عـمر میگذرد پیر از آن شدم
دوشـم نوید داد عـنایت کـه حافـظا
بازآ که من به عفو گناهت ضـمان شدم