31
My life has only brought me sorrow;
Loves good and bad only taught me sorrow.
My constant companion is only pain,
My lover has only bought me sorrow.
مـن حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غـم
یک هـمدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونـس نامزد ندارم جز غـم
32
When there is wine, no need to cry;
Army of sorrows, no need to defy.
Your lips are green, bring forth the wine.
Drinking at the green, everyone must try.
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
33
Beauty of the rose you eclipse,
Every bud quietly away slips.
How can the rose compete with you?
Rose shines in moonlight, moon in your grips.
ای شرمزده غنچه مـسـتور از تو
حیران و خجل نرگس مخـمور از تو
گـل با تو برابری کـجا یارد کرد
کاو نور ز مـه دارد و مـه نور از تو
34
Your eyes enrapture, and colors pour,
Alas, your loves arrows score.
Too soon you gave up on the lovers,
Alas, your heart has rocks in store.
چشمت که فسون و رنگ میبازد از او
افسوس که تیر جنگ میبارد از او
بس زود ملول گشتی از همنفسان
آه از دل تو که سنگ میبارد از او
35
O breeze, my story quietly share,
My hearts secrets, to whoever you care.
Tell not to upset or bring sorrow,
Share them with a heart thats aware.
ای باد حدیث من نـهانـش میگو
سر دل من بـه صد زبانـش میگو
میگو نه بدانسان که ملالـش گیرد
میگو سخنی و در میانـش میگو
36
Every flower its beauty bestows,
Your lips the dearest gems dispose.
May your lips nurture our souls
With the wine that every spirit knows.
ای سایه سنبلت سمـن پرورده
یاقوت لـبـت در عدن پرورده
همچون لب خود مدام جان میپرور
زان راح که روحیست به تن پرورده
37
Let not your thoughts constantly be fought,
Let thoughts in patience and joy be caught.
What patience? Cause what they call the heart
Is a drop of blood, and a thousand thought.
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل, کانچه دلش میخوانند
یک قطره خون است و هزار اندیشه
38
Bring me the cup that preys on joy;
Bring me a lover who is shy and coy.
The wine that twists and turns like a chain
Bring me to enslave and destroy.
آن جام طرب شکار بر دسـتـم نـه
وان ساغر چون نگار بر دسـتـم نـه
آن میکـه چو زنـجیر بـپیچد بر خود
دیوانـه شدم بیار بر دسـتـم نـه
39
With good company and harp and reed
In a corner, jug of wine and time to heed,
The warmth of wine runs through my veins,
Why should I succumb to my greed?
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشه می
چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منت نبریم یک جو از حاتم طی
40
O divider of heaven and hell bring relief,
Dont let us give in to our grief.
How long upon our lives you prey?
Why dont you hunt our lives thief?
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نـگذارد کـه درآییم ز پای
تا کی بود این گرگ ربایی, بنـمای
سرپنجه دشمن افکن ای شیر خدای
41
I wish that fate would cease this carnage,
And to the lovers give their due wage.
In times of youth the rein in my hands,
Now on the saddle, I ride in old age.
ای کاش که بخـت سازگاری کردی
با جور زمانـه یار یاری کردی
از دسـت جوانیام چو بربود عـنان
پیری چو رکاب پایداری کردی
42
If like me, you too fall in this trap,
Hold the wine and cup upon your lap.
We are the lovers, burning our tracks,
Join us, if you can put up with the crap.
گر همچو من افتاده این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نـه بدنام شوی