Next spring, giving up wine, I deny
Why fool myself? This Ill never try.
Where is the minstrel, that all piety and mind
With the song of the harp and reed I defy.
In the noisy school, O heavy heart, O heavy heart
In the service of wine and love let sometime go by
Where is the fairness of life, bring me wine
Ill tell the tale of many kings who now peacefully lie.
On Judgement Day, openly I show how I erred
Honest mistakes fear not, His mercy shall multiply.
Bring the messenger of dawn, distant midnight cry
With that majestic morning light will dissolve and fly.
This borrowed life, given to Hafiz to live and die
Will return to its owner, when His face identify.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
April 4, 1999
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
مـن لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنـگ و بربط و آواز نی کـنـم
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفـت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنـم
کی بود در زمانـه وفا جام می بیار
تا مـن حکایت جم و کاووس کی کنـم
از نامـه سیاه نترسم کـه روز حـشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنـم
کو پیک صبـح تا گلـههای شـب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کـنـم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخـش ببینم و تسلیم وی کنـم