For years I followed the drunken trail
Until my wisdom put greed in jail.
From my ashes, like Phoenix I rose
With Solomons bird ended this tale.
Aid my wounded heart, infinite treasure
It is in your love, destitute, I wail.
Made a vow, never to kiss the cup again;
Fools advice has no option but to fail.
My own old habits all turned stale,
I got what I asked, His wind in my sail.
In my state, my own will was of no avail
I followed my guidance to the detail.
I seek eternal bliss in Paradise
Though I am a mere servant of the Grail.
The wisdom of my gray head will testify
To years of patience with lifes hailstorm and gale.
Like Hafiz, I gained all my good habits
From the commandments, holy books entail.
If I am Master of poetic verse and scale
Wonder not, for years I served the Master of the veil.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
April 13, 1999
سالها پیروی مذهـب رندان کردم
تا بـه فـتوی خرد حرص بـه زندان کردم
مـن بـه سرمـنزل عنـقا نه به خود بردم راه
قـطـع این مرحـلـه با مرغ سـلیمان کردم
سایهای بر دل ریشـم فکـن ای گـنـج روان
کـه مـن این خانه بـه سودای تو ویران کردم
توبـه کردم کـه نبوسـم لب ساقی و کـنون
میگزم لـب کـه چرا گوش بـه نادان کردم
در خـلاف آمد عادت بطـلـب کام کـه مـن
کـسـب جـمـعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چـه سـلـطان ازل گفـت بکـن آن کردم
دارم از لـطـف ازل جـنـت فردوس طـمـع
گر چـه دربانی میخانـه فراوان کردم
این کـه پیرانـه سرم صحبت یوسف بنواخـت
اجر صـبریسـت کـه در کلـبـه احزان کردم
صـبـح خیزی و سلامـت طلبی چون حافـظ
هر چـه کردم هـمـه از دولـت قرآن کردم
گر بـه دیوان غزل صدرنشینـم چـه عـجـب
سالها بـندگی صاحـب دیوان کردم