At dawn, to the garden, to
inhale the perfume of the rose
Like the nightingale loudly exhale the cure of my head and nose.
I was watching the beautiful unfolding of the rose
Like a light, the secrets of the night disclose.
Proudly its own youth and beauty would transpose
Its songs, the nightingale to the peaceful rose owes.
Jealous tear of the narcissus ceaselessly flows
The tulip submits itself to the hearts throws.
The lilys sharp and reproachful tongue grows,
The rebellious poppy would loudly oppose.
One, in worship of the wine, to the jug, goes on tip-toes
One, the drunk bearer, cup in hand, knows with repose.
The one who knows joy, youthfully glows
Hafizs is the message the prophets propose.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
April 11, 1999
سـحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
کـه تا چو بلبل بیدل کنم عـلاج دماغ
بـه جـلوه گـل سوری نگاه میکردم
کـه بود در شب تیره به روشنی چو چراغ
چـنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
کـه داشـت از دل بلبل هزار گونه فراغ
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نـهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گـشاده شـقایق چو مردم ایغاغ
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ
نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
کـه حافـظا نـبود بر رسول غیر بـلاغ