Falsely pious, of our state are unaware
No offence if their words our hearts tear.
On the path, whatever you meet is for your good
On the straight and the narrow, can't be lost there.
Whatever the rook may play, we'll knock it down
On the chessboard of lovers, Kings won't dare.
What is this multi-patterned, tall, simple dome?
Who is wise to this riddle? Show me where?
Is this your grace, O Lord, powerful, wise?
Too many hidden wounds; no time to catch a breath of air.
It's as if the Judge of our Court is not fair.
This Royal Seal, sign of God does not bear
Whoever wishes may come, and whatever, may declare.
No guards, no grandeur, this hall is bare
Those who enter the tavern, openly share.
Those who sell themselves, meet the wine-seller's glare
Whatever befalls us is the doing of our own affair.
Your grace is not rare, and there's no one you'd spare
I serve the Tavern-Master, with his endless love and care.
Piety, sometimes is cold, sometimes will flare.
Hafiz gracefully declines from taking the head chair
Lovers are free from fortune and fame's snare.
© Shahriar Shahriari
Los Angeles, Ca
January 9, 2000
زاهد ظاهرپرسـت از حال ما آگاه نیسـت
در حـق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیسـت
در طریقـت هر چه پیش سالک آید خیر اوسـت
در صراط مستقیم ای دل کسی گـمراه نیسـت
تا چـه بازی رخ نـماید بیدقی خواهیم راند
عرصـه شـطرنـج رندان را مجال شاه نیسـت
چیسـت این سقـف بلـند ساده بسیارنقـش
زین مـعـما هیچ دانا در جـهان آگاه نیسـت
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همـه زخم نهان هست و مجال آه نیسـت
صاحـب دیوان ما گویی نـمیداند حـساب
کاندر این طـغرا نـشان حسبـه للـه نیسـت
هر کـه خواهد گو بیا و هر چـه خواهد گو بـگو
کـبر و ناز و حاجـب و دربان بدین درگاه نیسـت
بر در میخانـه رفـتـن کار یک رنـگان بود
خودفروشان را بـه کوی می فروشان راه نیسـت
هر چـه هست از قامت ناساز بی اندام ماسـت
ور نـه تـشریف تو بر بالای کـس کوتاه نیسـت
بـنده پیر خراباتـم کـه لطفـش دایم اسـت
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیسـت
حافـظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مـشربیسـت
عاشـق دردی کـش اندربند مال و جاه نیسـت